تنها کسی هنرمند محسوب می شود که بتواند از راه حل معما بسازد.(کارل کراوس،شب ها)
کار طراحان بیشتر تجویزی است تا توصیفی، برخلاف دانشمندان که توصیف می کنند جهان چگونه است ،طراحان می گویند جهان چگونه باید باشد. جوهره کار آنها خلق آینده است، اگرچه این کار پر مخاطره و به دو دلیل سبب مردم پسند نبودن است : نخست آنکه هر چیز نو غالباً عجیب به نظر می آید، و دوم آنکه همیشه ممکن است نظر طراح درباره آینده نادرست از آب در بیابد. از طرف دیگر جامعه فن مدار پیشرفته ای که طراح معاصر برای آن کار می کند، خود به سرعت در حال تغییر است .
یک طراح با طراحی معماری چگونه می تواند پاسخگوی آینده مبهم و بی ثبات باشد؟
دراین راستا سه نمونه پاسخ در طراحی معماری بیان خواهد شد.
تعلل: تعلل بر پایه این فکر است که اگر قدری صبر کنیم شاید آینده تا حدودی روشنتر بشود.اما مشکل واقعی اینجاست که به مجرد تشخیص مسئله دیگر ممکن نیست از نتایج اتخاذ تصمیم اجتناب کرد. تأخیر در تصمیم خود به ابهام و بی ثباتی می افزاید و ممکن است مسئله بزرگ تر شود. بنابراین تعلل در حکم راهبردی عمیقا خطاست و خود روند احتراز از تصمیم گیری یا به تعویق انداختن آن اثری نا مناسب به جا می گذارد.
طراحی غیر مسئولانه: دومین پاسخ به طراحی غیر مسئولانه بودن آن است. بر این مبنا معماران سعی کرده اند بناهایی بی خاصیت ، بی نام و نشان و خنثی طراحی کنند که از نظر عملکرد و محل استقرار ویژگی خاصی ندارند. اگر چه اکنون معماران در موضع خود نسبت به انعطاف پذیری دچار دو گانگی شخصیت شده اند. از یک سو مطالب زیادی درباره بناهایی گفته می شود که بر کارکرد اولیه خود دوام آورند. در حالیکه از سوی دیگر معماران روز به روز بیشتر در می یابند که نیازی به تخریب ساختمانهای قدیمی وجود ندارد، بلکه اغلب می شود آنها را با کاربرد های جدید تطبیق داد.
طراحی دور انداختنی: پاسخ سوم: طراحی تنها برای زمان حال باشد. این راهبرد را طراحان کالای تولید انبوه به کار می گیرند .متأسفانه این رویکرد نه تنها باعث اتلاف منابع می شود بلکه کالاها را به سمت عمر مفید کوتاهتر و تنزل کیفیت روز افزون سوق می دهد و لذا نیاز به تعویض و جایگزینی نه انتخاب بلکه الزام است.
یافتن مسئله و حل کردن آن
طراحی همان قدر به یافتن مسئله مربوط است که به حل آن . مسائلی که در هر فرایند طراحی معماری تشخیص داده می شود نه فقط تابعی از رویکرد طراح که تابع مدت زمان قابل استفاده نیز هست. نمونه جالب این امر را در مرکز پمپیدو می توان یافت. ریچارد راجرز در سال 1970 میلادی تصمیم به شروع همکاری با رنزو پیانوو گرفت. این مشارکت با تکمیل موفقیت آمیز مرکز پمیپیدو به اوج رسید. کارهای راجرز، گذشته کلاسیک معماری را رد می کند و مشتاقانه با آینده تکنولوژیک و عناصر زیبایی شناسی تلفیق می شود. اگر چه او در کارهاش، دائماً بر تکنولوژی تأکید دارد اما معتقد است تا زمانی که نتواند بر مشکلات اجتماعی و زیست محیطی غلبه کند نمی تواند به تمامی اهداف دست یابد. توجه اکید وی به انعطاف پذیریو تصاویر فنی دقیق می باشد.
اسکیسی از مرکز ژرژپمیپیدو
از نظر فنی راه حل پیشنهادی شامل قطعات متحرک زیادی چون دیواره ها، پوشش ها و سطوح افقی می شد، با این وجود راجرز مجبور شد تلاش برای یافتن راه حل برای سطوح متحرک افقی را کنار بگذارد. در این سازه ، پنجره های بسیار، عناصر داخلی اندک که فضای بیشتری را فراهم می کنند، قاب فولادی و لبه کار صنعتی به شکل خلاقانه در کنار یکدیگر قرار می گیرند.
سیرکولاسیون عمودی از مرکز ژرژپمپیدو
تصاویری از مرکز ژرژپمپیدو
فرایند طراحی معماری به ندرت نتیجه طبیعی خاص خود را دارد و غالبا باید در ظرف زمانی معین به پایان برسد. این شاید بی شباهت به نوشتن پاسخ سوال امتحانی در زمانی معین نباشد. مسئله ها و راه حل های طراحی بدون چون و چرا وابسته به یکدیگرند. در نتیجه مطالعه راه حل ها بدون رجوع به مسئله ها بی معناست و بالعکس.
در اینجا مسائل طراحی ، راه حل آن و در آخر فرآیند طراحی را بررسی می کنیم.
مسائل طراحی
مسئله های طراحی را نمی توان به صورت جامع بیان کرد
هرگز نمی توان اطمینان یافت چه موقع همه جنبه های مسئله روشن شده ، در حقیقت بسیاری از وجوه مسائل طراحی به طور کامل روشن و آشکار نمی شود.
مسئله های طراحی مستلزم تفسیر ذهنی اند
نه تنها احتمال دارد طراحان راه حل های متفاوتی را ارائه بدهند، بلکه مسئله را به نحو متفاوتی می فهمند. ارزیابی های کمی در طراحی با مشکلات زیاد مواجه می شود و مسائل به ناگزیر ارزشی شمرده می شود. در نتیجه مسایل طراحی همانند راه حل هایشان منوط به برداشتند.
مسئله های طراحی گرایش به نظم سلسله مراتبی دارند
مسئله های طراحی را اغلب می توان علائم مسائل سطح بالاتر دیگر دانست. هیچ راه عینی و منطقی وجود ندارد که تعیین کند در چه سطحی به مسائل باید پرداخت . این جریان منوط است به قدرت، زمان و منابع در دسترس طراح.
پس از بررسی مسائل طراحی مختلف که در روبروی ما قرار دارد حال راه حل های طراحی پاسخگو را مورد توجه قرار می دهیم.
راه حل طراحی
تعداد راه حل ها بی شمار است
از آن جا که مسائل طراحی معماری را نمی توان به صورت جامع توضیح داد، برای چنین مسائلی هرگز فهرست کامل از تمام راه حل های ممکن را نمی توان ارائه کرد.
راه حل بهینه ای برای مسئله طراحی وجود ندارد
طراحی همیشه متضمن سازش و کنار آمدن است وگاهی ممکن است اهداف طراحی در تقابل مستقیم با هم باشند. بنابراین هیچ راه حل بهینه ای وجود ندارد، اما طیفی از راه حل های قابل قبول وجود دارد. بهترین آزمون هر طرح این است که صبر کنی و ببینی که در عمل چقدر خوب کار می کند.
راه حل های طراحی غالبا پاسخ های کلی دارد.
به ندرت جزء جزء راه حل طراحی دقیقا پاسخ اجزای شناخته شده مسئله است.
راه حل های طراحی خدمت به شناخت و دانش است.
همین که ایده ای شکل می گیرد و طرحی کامل می شود، جهان به نحوی تغییر می کند. نسبت راه حل ها به طراحی مانند نسبت فرضیه به علم است. آن ها پایه ای هستند که بر اساس آن علم طراحی پیشرفت می کند.
راه حل های طراحی جزئی از دیگر مسائل طراحی است.
هر چه طراحی می شود فقط مسائل را حل نمی کند ، بلکه مستعد است مسائل تازه ای نیز ایجاد کند.
فرآیند طراحی
فرایند طراحی بی پایان است.
از آنجا که مسئله طراحی معماری از شرح و وصف جامع سر باز می زند و راه حل های بی شماری در پی دارد، فرایند نمی تواند پایان مشخصی داشته باشد.
هیچ فرایند صحیح لغزش نا پذیری وجود ندارد
اگر چه بسیاری از نویسندگان اولیه روش شناسی طراحی این آرزو را داشته اند، اما هیچ طریق خوب و مصون از لغزشی برای طراحی و جود ندارد.
فرایند همان گونه که مستلزم حل مسائل است، متضمن یافتن آنها نیز هست.
در اندیشه نوین طراحی نظر محوری بر اینست که مسائل و راه حل ها با هم پدیدار می شوند،نه اینکه یکی دنباله منطقی دیگری باشد. بنابرین فرایند طراحی کمتر سیر خطی دارد وهم مسئله و هم فرایند با پیش رفتن فرایند روشن تر می شود.
طراحی به ناگزیر مستلزم داوری ارزشی و ذهنی است.
برای طراحان در مقام موجود انسانی دشوار است که در جریان کارشان منفک یا بی طرف باقی بمانند و اصولا موضع دفاعی و تملکی دارند.
طراحی فعالیتی تجویزی است.
فرایند های علمی و طراحی را نمی توان مشابه تلقی کرد و مهمترین تفاوت آنها اینست که طراحی تجویزی و علم
توصیفی است.
هدف طراحان پرسش هایی از آنچه هست و چگونه و چرایی آنها نیست ، آن ها بیشتربا آنچه ممکن است باشد ، می تواند باشد و باید باشد ، سر و کار دارند.
طراحان در بستری از نیاز به عمل کار می کنند.
خود طراحی نهایت کار نیست بلکه نکته آن این است که به عملی منتهی شود که به نحوی در محیط تغییر ایجاد می کند. طراحی غالبا امری است از نوع تصمیمات همراه با سازش که بر مبنای اطلاعات نا کافی انجام می گیرد.
اکنون که با مسئله، راه حل و فرآیند طراحی معماری آشنا شدیم به اندیشه طراح که مهم ترین مسئله در این پروسه سه قسمتی است می پردازیم.اندیشه طراحانهبالاترین سطح ممکن در فرهنگ معنوی هنگامی است که فرد در می یابد باید بر اندیشه های خود فرمان براند.
(چارلز داروین، هبوط انسان)
اندیشه درباره اندیشیدن
واژه اندیشیدن همچون واژه طراحی در زبان روزمره کاربرد های متعددی دارد.
یاد آور طراحی
تمرکز یا توجه
عقیده داشتن
واقعیت گریز یا خیال پردازی
رویای لنگر انداخته در واقعیت
تفکر استدلالی
در این باره نظریه هایی وجود دارد که در قسمت زیر به آن می پردازیم.
نظریه های اندیشیدن
رفتارگراها “تورن دایک: شکل گیری تداعی ها”
رفتارگرایی، مکتبی در روانشناسی است که اعتقاد دارد برای شناخت یک موجود زنده، نیازی به بررسی حالتهای درونی او (مثل فکر کردن) نیست و تنها بررسی محرکهای خارجی و رفتارهای بیرونی آن موجود (همانند گریه کردن) کافی است . رفتار گراها تلاش کردند اندیشیدن را صرفاً با ربط تداعی گونه محرک ها و پاسخ ها توضیح دهند، و تا آنجا پیش رفتند که بگویند اندیشیدن در واقع سخن فرو آوایی یا سخن گفتن با خویشتن است. شخص اندیشه گر مهار ارادی مسیر را در دست ندارد، بلکه برعکس به جریان فکر اجازه می دهد که پرسه بزند.
مکتب گشتالت
نظریه گشتالت درباره اندیشه بیشتر بر فرایند ها و سازمان دهی تأکید دارد تا ساز و کارها. همان طور که رفتار گرایان از حیوانات استفاده کردند تا فکر کردن را توضیح دهند، گشتالتی ها نیز از حیوانات برای نشان دادن نبود اندیشه انسان گونه بهره جستند. دگروت در مطالعه درباره شطرنج نشان می دهد که چگونه شطرنج باز مجرب به جای آنکه مانند شطرنج بازهای کم تجربه تر برهانی عمل کند ، موقعیت ها را می خواند و به همین علت هر بار که به صفحه شطرنج نگاه کند ، قادر است الگوی بازی را شناسایی کند.
در رویکرد علوم شناختی، روانشناسان فاصله میان رفتارگرایان و اصحاب گشتالت را با متمرکز شدن بر ساز و کارها ، ضمن پذیرش اندیشه در حکم مهارتی راهبردی پر می کنند.
نایسر(روان شناس شناختی) می گوید:
انسان ها…به هیچ وجه در مقابل اطلاعات وارده خنثا و منفعل نیستند . در عوض بخش هایی را در مقابل بقیه بخش ها برای توجه بر می گزینند، و به طریقی پیچیده آنها را دوباره رمز پردازی و فرموله می کنند. رویکرد نظریه پردازان شناختی به امر تفکر برای کسانی که در پی فهم فرایند طراحی هستند نیز جذاب است، زیرا تطابق های زیادی را میان اندیشه و ادراک برقرار می کند.
بارتلت(روان شناس شناختی و فرهنگی) مفهوم ذهنی درونی شده ای را مطرح کرد که آن را طرحواره نامید. طرحواره نماینده مجموعه منظم فعالی از تجربیات گذشته است که برای سازمان دادن و تفسیر وقایع آینده به کار می رود.
انواع اندیشیدن
اندیشه و شخصیت
یکی از رویکردهای رایج در مطالعه هوش انسان قائل بودن به عوامل متعدد است.گیلفورد در تحلیل خود از چنین رویکردی نتیجه می گیرد که عوامل ذهنی را می توان به دو گروه عمده تفکر و حاقظه تقسیم نمود.
او عوامل تفکر را به زیر گروههای ادراک، تولید، ارزیابی تقسیم می کند.
اولین طبقه بندی نظام ادراکی است که شامل موارد زیر می باشد.
محتوای شکلی، ساختاری، و یا مفهومی
از دید گیلفورد این عوامل ادراکی بر توانایی ما برای مشخص کردن و فهم مسائل تاثیر می گذارد، فارغ از آنچه به شکل ظاهری ، عملکرد یا معنای اشیا مربوط باشد.
دومین گروه از عوامل تفکر گیلفورد عبارتست از تولید محصول نهایی .او به جای دو توانایی برای ایجاد ساختار یا نظم به یک توانایی رسیدکه به مجموعه عوامل تعلق داشت نه به عوامل ادراکی.
تفکر مولد وطراحی
وقتی ورتهایمر
مفهوم تفکر مولد را مطرح کرد، دل مشغولی او این بود: وقتی اندیشه به پیش می تازد چه اتفاقی می افتد؟
روشن است که فرایند های ذهنی در کیفیت جهت یابی خود ، نظیر ارتباطشان با جهان دو قطبی اند.کسی که فکر می کند می تواند جهت اندیشه خود را به صورت ارادی کنترل کند. معمولا مردم انحصارا به یک نوع اندیشه مشغول نمی شوند، بلکه درجه کنترل خود را تغییر می دهند. تفاوت طراحی و هنر در همین جاست.
بارتلت دو حالت اصلی را برای تفکر مولد مطرح می کند : (تفکر در سیستم بسته و تفکر مهیج)
تفکر بسته: افزودن و استنباط
تفکر مهیج : قرار گرفتن عناصر نا
مربوط به نحو جدیدی در کنار هم
همگرا و واگرا بودن
تفکر همگرا برای پاسخ درست و مشخص نیازمند مهارت های قیاس و افزودن است. اما تفکر واگرا نیازمند رویکرد باز و به دنبال گزینه های متعدد است. گیلفورد و دیگران اظهار داشتند که این دو تفکر در هر فرد به نسبتی تحقق می یابد. در مورد تحلیل ماهیت طراحی می توان گفت که طراحی در کلیت امری واگراست، اما در فرایند طراحی گام های زیادی هست که خود همگرایی را ایجاب می کند.
تفکرخلاق
منظور از خلاقیت چیست؟
خلاقیت مفهومی است که تعریفهای آن در طول زمان تغییراتی کردهاست و پژوهشگران مختلف تعاریف متعددی برای آن ارائه نمودهاند که البته
اشتراک معنایی زیادی دارند. به عنوان مثالتورنس، خلاقیت را به عنوان نوعی مسئلهگشایی مد نظر قرار دادهاست. به نظر وی تفکر خلاق مختصر عبارتست از فرایند حس کردن مسائل یا کاستیهای موجود در اطلاعات، فرضیهسازی درباره حل مسائل و رفع کاستیها، ارزیابی و آزمودن فرضیهها، بازنگری و بازآزمایی آنها و سرانجام انتقال نتایج به دیگران.
خلاقیت
شامل تولید چیزی است که هم اصیل و هم ارزشمند باشد و نشأت گرفته از فرایندهایخودآگاه وناخودآگاه انسان میباشد. همانند دیگر پدیدهها در علم یک دیدگاه یا تعریف یگانه از خلاقیت وجود ندارد و بهطور متنوع به موارد زیر منسوب شدهاست: فرایند شناختی، محیطی اجتماعی، ویژگی فردی، شانس و همچنین مواردی مانند نبوغ، بیماریهای روانی و شوخطبعی پیوند داده شدهاست.
تعریف مناسب دیگر فرایند فرضیات شکسته است تفکرات خلاق زمانی تولید میشود که شخص پیشفرضها را کنار گذاشته و یک دیدگاه جدیدی را جستجو کند
که دیگران به آن نپرداختهاند. خلاقیت نیاز به حضور همزمان تعدادی از ویژگیها از قبیل هوش، پشتکار، غیرمتعارف بودن و توانایی تفکر به سبکی خاص دارد. خلاقیت، خودکار و بدون زحمت و تلاش است و غالباً همچون تصورات ذهنی خودانگیخته به وجود میآید.
برای آن مراحلی توسط هلم هولتز ووالاس پیشنهاد شدهاست: ۱-آمادگی ۲-دوره نهفتگی ۳-الهام ۴-تحقق.
معروف است که همه مخترعان نخستین ایده های خود را پشت پاکتی می نگارند. من از یاین نظر کمی استثنایی هستم، از روی پاکت استفاده می کنم به این قصد که تمبر پستی بچسبانم و آن وقت نیمی از طراحی انجام میگیرد.(رونالد امت)
نبوغ عبارتست از یک درصد الهام و نود و نه درصد عرق ریختن (توماس آلوا ادیسن )
به طور مثال می توان یک تفکر خلاق را در طراحی ماشین نام برد. شکستن قالب طراحی ماشین با طراحی ماشین مینی توسط الک ایسیگونیس. (این طرح ها جهان را به طرز برگشت ناپذیری تغییر می دهند.)
ایسیگونیس بر کلیۀ مراحل متمایزِ طراحی شکل ظاهری، طراحی داخلی، مهندسی بدنه، و نحوۀ قرارگیری شاسی نظارت داشت و کلّ اتومبیل را مجسّم میکرد. سپس، افراد متخصص گروه او جزئیات اتومبیل را طراحی میکردند و میساختند. طرحهای او علاوه بر درنظرگرفتن فضایی بزرگتر برای سرنشین، هنگام حرکت قابلیت کنترل بیشتری داشتند.
طرح ایسیگونیس برای مینی- ماینر
فرآیند خلاقانه
بعد از تعریف خلاقیت و درک چیستی آن، میبایستی با فرایندی که برای دستیابی به راه حلهای خلاقانه طی میشود، آشنا شویم. فرایند حل خلاقانه مسائل، دارای الگویی 5 مرحلهای است. الگوی 5 مرحله ای دریافت اولیه ، تدارک، نهفتگی، روشنگری و نفی و اثبات است.
فکر کردن فرایند دشوار مغزی است. نباید تصور کرد که هیچ یک از مسائل بدون اندیشه زیاد حل شدنی است. باید خود را جاری کرد . مسئله را باید در ذهن نگه داشت و به طریق سه بعدی بارها و بارها مرور کرد. زمانی که این فرایند طی شد می توان ضمن پرداختن به مسئله ای دیگر گذاشت تا رایانه درون ذهن ، یا هر چه هست ، در خفا پیش برود.(الکساندر مالتون)
مالتون در عین حال سخن از شدت سرعت برای حفظ فشار خلاقیت و دور ماندن از تردید می گوید.
تنها راه نگه داشتن همه ایده ها در ذهن نوسان میان آنها با سرعت بسیار زیاد است.
رابطه هوش و خلاقیت
لزوما افراد بسیار باهوش به همان میزان خلاق نیستند.
گترلز و جکسون طی پژوهشی معروف و بحث برانگیز گروهی از کودکان باهوش را با کودکان خلاق مقایسه کردند.
مهمترین قسمت، تصور کودکان از خود بود. کودکان باهوش ، مطیع و متمایل به جلب رضایت بزرگترها بودند. اما کودکان خلاق مستقل بوده و می خواستند
ملاک های خودشان را وضع کنند.
معماران خلاق مسلط بر خود ، متکی به نفس اما نه خصوصا اهل معاشرت اند.(مکینتون)
خلاقیت در طراحی
هم دانشمندان و هم هنرمندان به دو تفکر همگرا و واگرا نیازمندند ، ولی شاید فقط طراح باشد که به این دو مهارت بیش از همه به نسبتی مساوی نیازمند است. طراحان مجبورند مسائلی که از بیرون تحمیل می شود حل کنند، نیازهای دیگران را برآورند و چیز های زیبا بیافرینند. همچنین باید در تمایز قائل شدن میان اصالت و خلاقیت در طراحی دقیق بود.
طراحی خوب حاصل راه حل موضوع و نه حماقت به رخ کشیدن است. (ریچارد سیمور)
طراح بهتر است خوب باشد تا نوآور (رابرت ونتوری)
آموزش برای خلاقیت
شواهد نشان می دهد که فرد می تواند خلاقیت خود را بهبود ببخشد. در این مورد دو مکتب فکری موجود است شامل مکتب فکری باز و آزاد و مکتب دیگر که طراحان در آن باید مسئله واقعی را حل کنند.
آنچه در ذهن شما جذب وثبت می شود به مجموعه ایده های ذخیره شده در حافظه شما می افزاید. ( هرمان هرتز برگر)
لاکستون طی پژوهشی با استفاده از الگوی تشبیه دستگاهی هیدرو الکتریک برای یادگیری طراحی ساخت. بنابراین آموزش طراحی موازنه ای دقیق است میان هدایت دانشجویان به کسب این دانش وتجربه ،و در عین حال ماشینی نکردن فرایند های اندیشه آنها تا آنجا که مانع ظهور ایده های اصیل نشود.